
به درفشی فر که رسید، «هشت» را آوردند برای تقدیمی. پاسخ اش ساده بود: نمی خواهم. جادوگر، نیامده بود که بماند. سبزِ ساده اش را پوشید و برای اولین بار از اردیبهشتِ خداحافظی مهدوی کیا، با تیمش تمرین کرد.
به گزارش ساکرز، از امروزِ زمین تمرین پرسپولیسی ها، قاب های زیادی به ثبت رسیده اند که خوب است حال شان. خنده ها پخش اند و نگاه ها متمرکز. کاپیتان و رفقا، نگاهش می کردند که ببینند بعد از داستانِ میخ و دیوار، رفاقت اش با کفش و توپ به چه نقطه ای رسیده است؟ که اگر حالا در قامت یک جوان ناشناخته برای اولین بار از کرج به تهران آمده بود تا با پرسپولیس تمرین کند، می توانستند لیگ را به انفجار برسانند، که کاش حالا که توی زمین نیست و توی اجتماع فعال تر شده، دست به علی کریمی بودنش نزند یک وقت.
خداحافظی سر جایش ماند و کریمی، هشت را نخواست. هشت اما شاید دوست داشت یک امروز را بر تن او باشد. خب، اعداد بدون آدم های مشتی، مشقی اند. خوبی ماجرا اما این بود که او به جای راه آهن، این بار با پرسپولیس تمرین می کرد. اویی که آمده بود نماند اما ماند. از مدت ها قبل مانده بود.