در تکمیل صحبتهای فرشاد کاس نژاد؛ انزلی- اصفهان مثل برزیل- انگلیس

اولین کنشهای حرفه ای باشگاهداری در ایران از کجا شکل گرفت؟ اولین باشگاهی که فوتبال را در مستطیل سبز دید و نه در رسانه ها کدام باشگاه بود؟
شخصاً از این موضوع که پس از مدتها یک نفر از ورزشی نویسان برجسته
کشورمان از متن فاصله گرفت و فوتبال کشور را با نگاهی از برون رصد کرد
بسیار خوشحال شدم، اتفاقی که با تعطیلی روزنامه های دنیای فوتبال و جهان
فوتبال و کاهش تمرکز جمعی از بهترین ورزشی نویسان کشورمان بر حوزه
فوتبال، رنگ باخته است و عموم ورزشی نویسان کشورمان معتاد مسائل روزمره
فوتبال شده اند.
اساسا نمی توان با مباحثی که در متن توسط فرشاد نگارش موافق نبود و به
نظر می رسد در بین رسانه هایی که درگیر هیاهو و اکنون زدگی های فوتبال
شده اند اگر جایی برای نگاه روشنفکرانه در حوزه فوتبال وجود داشته باشد،
بایستی منتظر قلم امثال پژمان راهبر، فرشاد کاس نژاد، رضا امیر شاهی،
حمیدرضا صدر، فرزاد حبیب الهی و … نگاه متفاوت سایتی به نام سایت گل
بود.
یادداشت فرشاد، پس از مدتها در چند پاراگراف مواکدات که قبلاً بارها به
آن اشاره شده بود را نشانه رفت. مباحثی عنوان شد که در یک کلمه سطحی نگری
عوامل فوتبال از مهمترین برنامه ورزشی گرفته تا مدیرانی که فرمان دو
باشگاه بزرگ آسیا و ایران را بر عهده دارند را مورد خطاب قرار می داد و
این تفکر را القا می کرد که وقتی اینها به عنوان جلوه های فوتبال ما تا
این حد در آماتوریسم غوطه ور هستند وای به حال سایر افراد و عوامل
فوتبال…
مطمئنم فرشاد نیز با من موافق است که روزمرگی ها و اکنون زدگی های تاسف
بار فوتبال ایران که به درستی زیر ذره بین برده شده بود، همگی ریشه در
نبودن یک نظام جامع و مسیر هدفمند است که مشخص است کند، توپی که به زعم
او بی هدف شوت شده است بایستی چگونه به گل بدل شود و با چه استراتژی
آرزوی گل را دنبال کند و اینجاست که همه چیز در مدیریت خلاصه می شود،
مدیریتی که خیلی دوست داشتم ذکر آن را در لابه لای خطوط پرشمار یادداشت
ببینم اما نشد!
انزلی همین مدیریت نصف و نیمه اصفهان را هم ندارد؟
بخشی از حوزه مدیریت در اختیار شهرها و استانهای ما نیست اما در آن
محدوده ای که می توان مورد تجزیه و تحلیل داد و در مقام مقایسه، انزلی را
با اصفهان کنار هم گذاشت قصد دارم به چند نکته اشاره کنیم.
به نظر می رسد فرشاد با نگاه ناسیونالیستی به موضوع پرداخته است حال آنکه
فراموش کرده است اگر به استعداد مازندران اشاره می کند به مدیریت اصفهان
هم اذعان نماید. در واقع او در پارگراف ۶ از مطلبش به وضوح نشان داده است
شمالی است و شاید همین نگاه او کمی او را از ریل انصاف خارج کرده است.
از خاویار نام برد ولی از اینکه مردم سرزمینش(شمال) هنوز پس از سالها جز
صید و فروش خام نتوانسته اند هیچ اتفاقی را در مورد این خوراک خاص،
ارزشمند و کمیاب دریایی رقم بزنند، صحبتی نکرد. کدام فستیوال جهانی در
خصوص معرفی و ایجاد بهترین پتانسیل درآمدزایی در این ارتباط انجام شده
است. چقدر توانسته ایم در مورد برندسازی و ایجاد یک مارک جهانی از خاویار
انزلی گام برداریم و مدیران انزلی در این زمینه چه کرده اند. مگر جز چون
نفت، خام فروخته ایم، همان هایی که خاویار را می خرند جعبه اش کرده اند و
با قیمتی چند برابر قیمتی که از خود بندر انزلی ترخیص کرده اند، دارند به
ایران صادر می نمایند!
گز اما احتیاج به چینش، فرآوری و ساخت دارد که اکنون از اصفهان به بسیاری
از کشورهای دنیا صادر می شود ولی انزلی طلای دریایی را با نازلترین قیمت
به باد می دهد.
این یعنی یک اجماع مدیریتی، یعنی هنر دور یک میز نشستن، هنر خلق فکر و
هنر برنامه ریزی و سازماندهی که ما در نصف جهان به مراتب بیشتر از شهری
چون انزلی شاهد هستیم. اگر اصفهان از لحاظ استعداد از مازندران عقب بوده
است از فکر و مدیریت نیز با این استان قابل مقایسه نبوده است.
اولین کنشهای حرفه ای باشگاهداری در ایران از کجا شکل گرفت؟ اولین
باشگاهی که فوتبال را در مستطیل سبز دید و نه در رسانه ها کدام باشگاه
بود؟ بهترین خریدهای خارجی و بعضاً ارزانترین خارجی را در فوتبال ایران
کدام باشگاه داشته است؟ نگاه برنامه مدار را هر چند به صورت ناقص کدام
استان و کدام باشگاه به ایران آورد؟ چه باشگاهی سعی کرد به مکانیزم حرفه
ای هم اهتمام داشته باشد؟ کدام استان به سخت افزار بیش از سایرین توجه
کرد و …؟
اگر انزلی استعدادهای خام و خاویار صادر می کند، اصفهان محصولی فراوری
شده مثل گز و مدیر صادر می کند و هیچ کس نمی تواند خرده بگیرد که چون
انزلی به زعم نویسنده یادداشت روز سه شنبه به لحاظ استعدادهای ذاتی غنی
تر است بایستی الزاماً در بعد کلان و بهره وری هم پیشگاه باشد.
مثال هم در بعد جهانی وجود دارد، بهترین فوتبالیست ساز جهان آرژانتین و
برزیل هستند اما مدیریت بهتر بر حوزه فوتبال در انگلیس و آلمانی شکل می
گیرد که استفاده بهتری از این استعداد می نمایند.
پی نوشت: متهم کردن اصفهان به غیر بومی بودن هم شاید خیلی صحیح نباشد چرا
که استعدادهای اصفهان به خوبی در طول دو دهه اخیر در فوتبال ایران متبلور
شده اند و مشکل فوتبال اصفهان شاید در معرفی ستاره در بعد ملی بوده است.
ذوب آهن که یک تیم نسبتاً بومی بود توانست تا فینال آسیا پیش رود. تیم
سپاهان در دهه ۷۰ با یک تیم کاملاٌ بومی همواره عنوان بهترین تیم
شهرستانی را از آن خود می کرد و در دهه ۸۰ که این باشگاه به یک باشگاه
نتیجه گرا و قطب بدل گردید با رویکردی متفاوت سعی در استفاده از ستاره ها
داشت.